Skip to main content
SUPERVISOR
Majid Afyuni,Amirhossein Khoshgoftarmanesh
مجید افیونی مبارکه (استاد راهنما) امیرحسین خوش گفتارمنش (استاد راهنما)
 
STUDENT
Hadi Habiby
هادی حبیبی

FACULTY - DEPARTMENT

دانشکده کشاورزی
DEGREE
Master of Science (MSc)
YEAR
1387

TITLE

Effect of Preceding Crops on Some Soil Chemical Properties and Growth, Yield and Zinc Concentration in Wheat
Zinc (Zn) deficiency is one of the important nutritional problems in arid and semi-arid regions of the world where cereal crops are the main staple food in these regions. Agronomic biofortification is a new strategy combating Zn deficiency that increases Zn bioavailability in the soil for plant uptake through agronomic methods such as crop rotation and application of plant residues into the soil. The aims of this study were to determine the effect of preceding crops and their residues on some soil chemical properties, yield, Zn concentration and uptake of two wheat genotypes with different Zn efficiency. Safflower ( Carthamus tinectrius L.), clover ( Trifolium pretense L.), sunflower ( Heliantus annus L.) and sorghum ( Sorghum bicolor L.) were used as preceding crops. The preceding crops were harvested after 70 days and their residues were air dried, chopped and incorporated into the soil at 6.5 ton dry matter weights per hectare. Two weeks after addition of the preceding plants, two wheat genotypes Back Cross (a Zn-efficient genotype) and Kavir (a Zn-inefficient genotype) were planted. The wheat crops were harvested after 7 months. Results showed that incorporating plant residues did not significantly affect P and K but significantly increased DTPA-Zn, organic matter content and dissolved organic carbon (DOC) in the soil. Zinc concentration in shoots and grain of wheat were higher after incorporating of safflower and clover residues in comparison with other treatments. Incorporating plant residues into the soil had a significant effect on transfer factor of Zn from soil to wheat shoot and grain. There was also higher transfer factor of Zn after incorporating of safflower and clover residues into the soil. Shoot dry matter and grain yield of wheat were reduced after incorporating of sorghum and sunflower residues into the soil in comparison with the other residues. There was a positive correlation between Zn concentration of shoot and grain of wheat and DOC and also between Zn uptake by shoot and grain of wheat and DOC. There was a significant difference between Back Cross and Kavir genotypes in shoot and grain yield. Wheat plants grown after clover and safflower accumulated greater Zn in their grains as compared with those grown after sorghum and sunflower. The residues of safflower and clover had the highest effect on Zn uptake and its traort to grain of wheat.
کمبود روی یکی از اساسی ترین دشواری های تغذیه ای انسان در مناطقی است که غلات غذای اصلی مردم را تشکیل می دهد. یکی از راهکارهای پایدار برای مبارزه با کمبود روی، غنی سازی زیستی زراعی است که با بکارگیری راهکارهای زیادی از جمله تناوب زراعی و مدیریت اختلاط بقایای گیاهی، قابلیت دسترسی روی در خاک و جذب آن توسط گیاه افزایش می یابد. تناوب زراعی با تأثیر بر برخی از ویژگی های خاک، باعث افزایش حلالیت روی در خاک و جذب بهتر آن توسط گیاه می شود. بقایای گیاهی نیز منبع مهمی از عناصر غذایی کم مصرف می باشند که برگرداندن آنها به خاک می تواند نقش مهمی در حاصلخیزی و چرخه عناصر کم مصرف در خاک داشته باشد. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر پیش-کشت های مختلف و همچنین بقایای آنها بر ویژگی های خاک و عملکرد و جذب روی دو رقم گندم روی-کارا (رقم بک کراس روشن بهاره) و روی- ناکارا (رقم کویر) انجام گردید. چهار گیاه گلرنگ (L. Carthamus tinectirus )، شبدر ( Trifolium pretense L.)، سورگوم ( Sorghum bicolor L.) و آفتابگردان (L. Heliantus annus ) و همچنین تیمار بدون گیاه (آیش) به عنوان تیمارهای پیش-کشت انتخاب شدند. بعد از گذشت 70 روز از کشت، گیاهان پیش-کشت برداشت شد و بعد از هوا خشک شدن، بقایای آنها خرد شده و به مقدار 5/6 تن در هکتار در نیمی از گلدان های همان تیمار مخلوط گردید. بعد از دو هفته از برداشت گیاهان پیش-کشت و مخلوط کردن بقایای آنها با خاک، دو رقم گندم بک کراس روشن بهاره (Back Cross) و کویر (Kavir) کشت شدند. بعد از رسیدگی کامل دانه، گندم برداشت شده و عملکرد شاخسار و دانه و همچنین غلظت روی ریشه، شاخسار و دانه گندم اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که اضافه کردن بقایا به خاک تأثیری بر فسفر و پتاسیم قابل دسترس خاک نداشت اما باعث افزایش غلظت روی قابل عصاره گیری با DTPA، درصد ماده آلی و نیز کربن آلی محلول خاک شد. غلظت کربن آلی محلول خاک در تیمارهایی که بقایای گلرنگ و شبدر به خاک افزوده شد بیشترین مقدار را داشت و به طور مشابه غلظت روی شاخسار و دانه و همچنین جذب روی شاخسار و دانه گندم کشت شده بعد از این تیمارها بیشتر از دیگر تیمارها بود. افزودن بقایای گیاهی به خاک باعث بیشتر شدن ضریب انتقال روی از خاک به شاخسار و دانه گندم شد که نشان دهنده تأثیر مثبت کربن آلی محلول خاک بر ضریب انتقال روی است. در این رابطه، بیشرین ضریب انتقال روی از خاک به شاخسار و دانه گندم به دنبال کشت گندم پس از شبدر و گلرنگ بدست آمد. بقایای سورگوم و آفتابگردان سبب کاهش عملکرد شاخسار و دانه گندم شد اما اضافه کردن بقایای سایر گیاهان تأثیری بر وزن خشک شاخسار و عملکرد دانه گندم نداشت. غلظت و جذب روی شاخسار و دانه گندم همبستگی مثبتی با کربن آلی محلول خاک در تیمارهای با بقایای گیاهی داشت. بین دو رقم گندم مورد مطالعه در این پژوهش نیز اختلاف معنی داری از لحاظ غلظت روی ریشه، شاخسار و دانه وجود داشت. در بین تیمارهای پیش-کشت، پیش-کشت های شبدر و گلرنگ باعث افزایش روی دانه گندم و پیش-کشت های آفتابگردان و سورگوم باعث کاهش روی دانه گندم نسبت به تیمار آیش شدند. در بین بقایای گیاهان پیش-کشت نیز بقایای گلرنگ و شبدر بیشترین تأثیر را بر افزایش جذب روی و انتقال آن به دانه گندم داشتند.

ارتقاء امنیت وب با وف بومی