در اين تحقيق ابتدا نمونه بنتونيت خام به منظور حذف ناخالصي ها مانند کلسيم، کريستوباليت و کوارتز به روش فيزيکي خالص سازي شد تا درصد خلوص مونت موريلونيت در آن افزايش يابد. از دو ماده آلي هگزادسيل تري متيل آمونيوم برومايد و تترامتيل آمونيوم برومايد به منظور اصلاح سطح مونت موريلونيت استفاده شد. اين دو ماده آلي به ترتيب داراي طول زنجيره هاي هيدروکربني 19 و 4 هستند. هدف از انتخاب دو اين ماده آلي اين بود تا تاثير طول زنجيره هاي هيدروکربني بر روي فرآيند اصلاح مشخص شود. به منظور بررسي تاثير غلظت سورفکتانت بر روي فرآيند جذب از سه نسبت مختلف از مقدار ماده آلي استفاده شد.همچنين فرآيند اصلاح، طي مدت زمان هاي بين 30 ثانيه تا 10 دقيقه انجام شد. براي هر دو ماده آلي فرآيند اصلاح در همان 30 ثانيه اول به حداکثر ميزان جذب خود رسيد. همچنين هنگامي که از مقدار 214 گرم از هگزادسيل تري متيل آمونيوم برومايد و 90 گرم از تترا متيل آمونيوم برومايد در 1 گرم از مونت موريلونيت استفاده شد، ميزان جذب به ماکزيمم مقدار خود رسيد. براي ماده آلي هگزادسيل تري متيل آمونيوم برومايد ميزان جذب به 96 درصد رسيد و براي ماده آلي تترامتيل آمونيوم برومايد ميزان جذب به 85 درصد رسيد. پس از آن با افزايش غلظت ماده آلي، ميزان جذب براي هر دو ماده روند کاهشي داشت. براي به دست آوردن ميزان جذب ماده آلي روي سطح مونت موريلونيت از روش استخراج حلال استفاده شد. در اين روش براي تعيين غلظت ماده آلي هگزادسيل تري متيل آمونيوم برومايد از رنگدانه متيل نارنجي و براي تعيين غلظت ماده آلي تترامتيل آمونيوم برومايد از رنگدانه متيل آبي استفاده شد. از مدل هاي جذب لانگموير، فروندليچ و تمکين براي بررسي ايزوترم جذب استفاده شد. داده هاي آزمايشگاهي نشان داد که فرآيند جذب بيشتر از مدل لانگموير پيروي مي کند. طبق ايزوترم لانگموير سطح جاذب داراي يک سطح همگن و يکنواخت است و جذب تک لايه اي از ماده آلي بر روي سطح مونت موريلونيت رخ داده است. از روش پراش اشعه ايکس براي تجزيه و تحليل ساختار و تعيين فاصله بين صفحات استفاده شد. طبق نتايج به دست آمده از آناليز پراش اشعه ايکس مشخص شد که با افزايش طول زنجيره هاي هيدروکربني فاصله ي بين صفحات براي ماده آلي تترامتيل آمونيوم برومايد نسبت به ماده آلي هگزادسيل تري متيل آمونيوم برومايد از 13 آنگستروم به 19 آنگستروم افزايش يافته است که نشان مي دهد افزايش طول زنجيره هيدروکربني، باعث افزايش فاصله در بين صفحات مونت موريلونيت شده است. همچنين به ازاي يک مقدار ثابت از ماده آلي هگزادسيل تري متيل آمونيوم برومايد هنگامي که ماده آلي به دو برابر غلظت اوليه خود رسيد، يک جذب دو لايه اي از ماده آلي در بين صفحات مونت موريلونيت رخ داده بود. به منظور بررسي ساختار و نحوه قرارگيري مواد آلي در بين لايه هاي مونت موريلونيت از آناليز طيف سنجي مادون قرمز استفاده شد. نتايج نشان داد که ميزان غلظت سورفکتانت وابستگي شديدي به شدت باند هاي جذبي دارد. با افزايش غلظت سورفکتانت شدت باند هاي جذبي افزايش يافت. هنگامي که باند هاي جذبي در غلظت هاي بالا فرکانس بسيار بالايي را نشان مي داد، نتيجه گيري شد که يک ساختار کاملي از زنجيره هاي آمين در بين صفحات مونت موريلونيت قرار گرفته است.