کانسار آهن، مس و کبالت گلستان در 7 کيلومتري شمال قمصر و 30 کيلومتري جنوب کاشان و در کمان ماگمايي اروميه – دختر واقع شده است. کانيسازي به شکل رگهاي تا تودهاي بوده که در مرز ميان توده ميکروديوريت و سنگآهک سازند قم قرار دارد. واحدهاي شيلي و آهکي سازند قم توسط دايکهاي متعدد قطع شدهاند. همچنين تعداد زيادي گسل سنگآهک ميزبان را خرد و جابجا کردهاند. به طوري که اين گسلها معبري براي عبور سيالات بوده و از اين طريق توده نفوذي را دگرسان نمودهاند. کانيزايي مگنتيت در توده نفوذي ميکروديوريت و نيز مرز ميان توده و سنگ ميزبان آهکي مشاهده شده و ميتوان گفت کانيزايي به صورت درون اسکارن و برون اسکارن صورت گرفته است.کانيزايي مگنتيت به همراه کبالتيت، پيريت و کالکوپيريت ميباشد که به صورت پراکنده درون آهکهاي تجديد تبلور يافته ديده ميشوند. همچنين در بعضي از قسمتها مگنتيت توسط هماتيت جايگزين شده است. ترکيبات هيدروکسيد آهن و گوتيت در سطح بعضي از سنگهاي منطقه مورد مطالعه يافت ميشوند. کبالتيتها نيز در سطح به کاني صورتي رنگ اريتريت تبديل گشتهاند. همچنين مالاکيت و آزوريت از ديگر ترکيباتي هستند که در سطح به چشم ميخورند. در اين پايان نامه به منظور به دست آوردن معيارهاي اکتشافي در منطقه مورد مطالعه و دريافت کليد اکتشافي و استفاده از آن در ساير مناطق، به انجام بررسيهاي پترولوژيکي، آلتراسيوني، تکتونيکي، ژئوشيميايي و ژئوفيزيکي پرداخته شد. با توجه به مشاهدات صحرايي و مطالعات پترولوژيکي توده نفوذي با ترکيب ميکروديوريت در آهکهاي سازند قم نفوذ کرده موجب اسکارنزايي شده است و با دو بخش درون اسکارن و برون اسکارن تشخيص داده شد. به طوريکه درون اسکارن شامل کانيهاي پيروکسن، اورتوکلاز، گارنت، آمفيبول و اپيدوت و پهنههاي اسکارني موجود در منطقه مربوط به برون اسکارن شامل گارنت اسکارن، گارنت – پيروکسن اسکارن، آمفيبول اسکارن و پيروکسن – اپيدوت – کلسيت اسکارن ميشود. همچنين کانيزايي مگنتيت به عنوان فراوانترين کاني فلزي موجود در کانسار و سپس کبالتيت گاهي به صورت اريتريت، پيريت و کالکوپيريت مشخص شدند. با استناد به نتايج آناليزهاي شيميايي و مشاهدات ميکروسکوپي نمونههاي سنگي مورد مطالعه، اسکارن منطقه از نوع کلسيمدار، با ماگماي سازنده از نوع کالکآلکالن، I-type، پرآلومين و در ارتباط با منطقه پشت قوس در زون فرورانش تشخيص داده شد. همچنين بنا به تأثير آلتراسيون و متاسوماتوز در منطقه، بين نتايج بررسيهاي پتروگرافي و ژئوشيميايي سنگهاي نفوذي و آتشفشاني همخواني و سازگاري وجود ندارد. با استفاده از مطالعات دورسنجي و استفاده از تکنيکهاي ترکيب رنگي کاذب، نسبتهاي باندي، فيلتر تطبيق يافته و نقشهبردار زاويه طيفي، زونهاي آلتراسيون به صورت زون آرژيليک و زون پروپيليتيک با روندهاي خطي جالبي مشاهده گرديد که بيشتر با واحدهاي آندزيتي و آهکي در ارتباط بوده و با مناطق داراي اکسيدآهن که با تکنيکهاي دورسنجي مشخص شده بودند انطباق خوبي نشان دادند. به طوريکه کانيهاي رسي به عنوان تارگتهايي جهت رسيدن به مناطق آهندار داراي اهميت ميباشند. معيار اکتشافي مهم ديگري که مورد بررسي قرار گرفت تکتونيک و نقش گسلها در منطقه بوده به طوريکه گسلها و شکستگيها به عنوان کنترل کنندههاي ساختاري نقش مهمي در ايجاد مسيري جهت حرکت سيالات کانهدار ايفا نمودهاند. مناطق داراي آلتراسيون نيز بيشتر در امتداد گسلها واقع شدهاند. در بررسيهاي ژئوشيميايي، از ضريب همبستگي اسپيرمن و پيرسون استفاده شد که همبستگي خوبي ميان آهن و ترکيبات ارسنيک، انتيموان، کبالت، کلسيم و... بدست آمد. در مطالعات ژئوفيزيکي که با استفاده از روش مغناطيسسنجي صورت گرفته، مناطق مستعد وجود آهن مشخص شد که با واحدهاي رسوبي و آذرين در ارتباط ميباشند. به طور خلاصه ميتوان معيارهاي اکتشاف در اين منطقه را بر حسب اولويت بيان نمود، به طوريکه زمينشناسي و پترولوژي در رأس کار و سپس استفاده از تکنيکهاي دورسنجي و بررسي زونهاي آلتراسيون و انطباق آنها با واحدهاي زمينشناسي، پس از آن ژئوشيمي و ارتباط عناصر با يکديگر و نهايتاً روشهاي ژئوفيزيکي جهت تأييد نهايي کار استفاده ميشوند. واژگان کليدي: اسکارن، پترولوژي و پتروژنز، دورسنجي، تکتونيک، ژئوشيمي، ژئوفيزيک.