Skip to main content
SUPERVISOR
Mehdi Bijari
مهدي بيجاري (استاد راهنما)
 
STUDENT
Elahe Eshaghi
الهه اسحقي

FACULTY - DEPARTMENT

دانشکده مهندسی صنایع
DEGREE
Master of Science (MSc)
YEAR
1390

TITLE

Multi-period Economic Production Quantity with common component
Globalization of economy leads to create new markets for all industries and increases competitive pressures in this field. The main goal of any companies is trying to fulfill the needs of their customers without a lot of waiting time. In the recent decade, attention to customer service has increased. The assemble-to-order (ATO) strategy requires that the basic parts are produced in advance. Products are manufactured once the order has been received. Use common component in an ATO system will increase the variety of products and increase service levels. In this study, Economic Production Quantity with common component problem in ATO environment is investigated. This is a two-stage problem. On the first stage before realizing the amount of demand and by service level concept the ordering decision of each component are made. On the second stage due to the sharing of parts between products, in every period after realizing demands, should decide about how to allocate the common component to products when component shortages occur. In order to obtain an optimal policy for allocating components to finished products two cases for entering demand‌ to system is investigated. In the first case the demands for all goods interred simultaneously into the system. The three policies: solving second stage linear programming, ascending order of demands and fair allocation policy for allocating component to product were compared by means of simulation and statistical analyzes. The best policy based on maximize the profit of the second stage problem is solving second stage linear programming. In the case it is assumed that the demands for final products is dynamic and enter during period. In this case, two policies first stage share and order entry demand for components allocation to final products were investigated. According to the results, has not significant different. Because the model have zero-one variables, the possibility of solving a large scale at the reasonable time is not possible. In order to obtain a near-optimal solution in a reasonable time, heuristic methods are used to solve the problem. All heuristic approaches response in a reasonable time with less than one percent away from the optimal solution.
چکيده جهاني شدن اقتصاد سبب ايجاد بازارهاي جديد براي همه صنايع و به دنبال آن افزايش فشار رقابت در اين صحنه شده است. بنابراين تلاش و هدف عمده هر يک از شرکت‌ها، حرکت در جهت هرچه بهتر برآورده ساختن نيازهاي مشتريان خود بدون صرف زمان زياد جهت انتظار مشتريان مي‌باشد. يکي از ديدگاه‌هاي مورد توجه در دهه اخير در افزايش سطح خدمت به مشتري، توليد به موقع در سيستم‌هاي توليد سفارشي و افزايش تنوع محصولات است. در محيط مونتاژ بر اساس سفارش (ATO) قطعات و محصولات نيم‌ساخته بر اساس پيش‌بيني تقاضا ذخيره شده و محصولات با رسيدن تقاضا مونتاژ مي‌شوند. استفاده از جزء مشترک در محيط در يک سيستم ATO باعث افزايش تنوع محصولات و افزايش سطح خدمت مي‌شود. در اين تحقيق مسئله مقدار اقتصادي توليد در محيط ATO در حالت اجزاء مشترک بررسي شده است. اين مسئله يک مسئله دو سطحي است. در سطح اول قبل از مشخص شدن مقدار تقاضا و با استفاده از مفهوم سطح خدمت در مورد ميزان تهيه هر يک از قطعات تصميم‌گيري مي‌شود. در سطح دوم به علت اشتراک قطعات بين محصولات، در هر دوره پس از مشخص شدن مقدار واقعي تقاضا بايد در مورد نحوه‌ي تخصيص قطعات مشترک به محصولات در هنگام کمبود قطعات تصميم‌گيري شود. به منظور بدست آوردن يک راهبرد بهينه براي تخصيص قطعات به محصولات نهايي دو حالت براي ورود تقاضا به سيستم بررسي شده است. در حالت اول تقاضاي همه محصولات با يکديگر وارد سيستم مي‌شوند. در اين حالت سه سياست حل مسئله برنامه‌ريزي خطي مرحله دوم، ترتيب صعودي تقاضا و سياست سهم تخصيص منصفانه براي تخصيص قطعات به محصولات بوسيله شبيه‌سازي و تحليل‌هاي آماري مقايسه شده‌اند. بهترين سياست با توجه به بيشينه سود سياست حل مسئله برنامه‌ريزي خطي مرحله دوم است. در حالت دوم فرض شده است که تقاضاي محصولات نهايي پويا بوده و در طي زمان وارد سيستم مي‌شوند. در اين حالت نيز دو سياست سهم مرحله اول و ترتيب ورود تقاضا براي تخصيص قطعات به محصولات نهايي بررسي گرديده و با توجه به نتايج بدست آمده هيچ‌کدام از سياست‌ها را نمي‌توان به عنوان سياست بهينه انتخاب نمود. به دليل اين که مدل ارائه شده داراي متغير صفر و يک است، امکان حل مسئله در ابعاد بزرگ در زمان مناسب امکان‌پذير نمي‌باشد. به همين منظور براي بدست آوردن يک جواب نزديک به بهينه در يک زمان مناسب، از روش‌هاي ابتکاري براي حل مسئله استفاده شده است. در اين تحقيق سه روش ابتکاري بر اساس افق غلطان و يک روش ابتکاري بر اساس تلفيقي از سه روش قبلي، براي حل مسئله تعيين مقدار اقتصادي توليد در حالت اجزاء مشترک بررسي شده است. کليه‌ي روش‌هاي ابتکاري در يک زمان مناسب به جوابي با کمتر از يک درصد فاصله از جواب بهينه رسيده‌اند

ارتقاء امنیت وب با وف بومی