Skip to main content
SUPERVISOR
Reza Jafari
رضا جعفری (استاد راهنما)
 
STUDENT
Sayedenegar Hasheminasab
سیده نگار هاشمی نسب

FACULTY - DEPARTMENT

دانشکده منابع طبیعی
DEGREE
Master of Science (MSc)
YEAR
1391
Desertification is an ecological and biological land reduction that may occur naturally or artificially. The aim of t his study was to investigate the trend of desertification process in the east of Isfahan city using thermal and reflectance data from Landsat and MODIS sensors. for this purpose, image classification and four image indices including NDVI, LST and moisture indices (TVDI and SWI) were applied to geometrically and radiometrically corrected TM 1987 and 1998, ETM+ 2002, OLI 2014 and MODIS images from 2001 to 2014. To identify the effect of land use/cover changes on desertification, post classification technique was used to extract different classes for Landsat data in four periods including 1987-1998, 1998-2002, 2002-2014 and 1987-2014. Then, the classified land use/cover images were compared with Landsat LST, MODIS LST, MODIS TVDI and MODIS SWI. To assess the accuracy of Landsat LST 2014, MODIS LST, TVDI and SWI images, field-based LST and moisture data were collected with use of digital thermometer and TDR sensor at the overpass time of the sensors and were compared against these image indices using regression analysis. According to the results, among the land use/cover classes extracted here including range land , urban area, bare lands, sand dune, sand sheet, water, salt land, agricultural lands and rock. the largest changes was observed in the agricultural and bare land classes over the 27 years of the study. Bare lands increased by 46656 ha in these years. Agricultural lands were about 58510 ha in 1987 years and 30234 ha in 2014 years. This represents a decrease of 64.%, as a result of land degradation in the region. Relationships up to 72% between MODIS and landsat8 LST and field- based LST and relationships up to 78% between field–based moisture data and moisture indices that the outputs of satellite data can be used as appropriate indicators of land surface characteristics. Pixel- based relationships between MODIS LST and moisture indices including TVDI and SWI and also NDVI index from 2001 to 2014 showed that with increasing LSTand TVDI, the values of SWI and NDVI indices decrease in this period and vise versa. Similar results were also observed between these indices and Landsat land use/ cover classified images. For example, with an increase in the area of bare land class, LST and TVDI values increased and a reduction was observed in the SWI values. The outputs of different image processing techniques indicated that desertifiation has had a positive trend in the region over the past three decades. In conclusion, results showed that in addition to Kay Word:Desertification, Landsat, MODIS, TVDI, SWI, Land Use, LST
بیابان زایی، کاهش اکولوژیکی و بیولوژیکی زمین می باشد که ممکن است به صورت طبیعی یا غیر طبیعی رخ دهد. این تحقیق با هدف بررسی روند بیابان زایی شرق شهرستان اصفهان به کمک داده های حرارتی و انعکاسی سنجنده های لندست و مودیس انجام گرفت. در این تحقیق، از تصاویر تصحیح شده هندسی و رادیومتریک سنجندهTM به تاریخ 1366و 1377، ETM+ به تاریخ 2002 و OLI به تاریخ 2014 و تصاویر مودیس از 2001 تا 2014 برای بدست آوردن تصاویر شاخص پوشش گیاهی (NDVI)، دمای سطح زمین و شاخص های رطوبتی(TVDI و SWI) جهت شناسایی تاثیر تغییرات کاربری اراضی روی بیابان زایی استفاده شد. روش مقایسه پس از طبقه بندی برای شناسایی مناطق تغییر یافته طی 27 سال در 4 مقطع زمانی1366-1377، 1377-1381، 1381-1393و 1366-1393 مربوط به تصاویرلندست استفاده گردید. توزیع مکانی LST در ارتباط با تغییر پوشش اراضی با استفاده از داده های مادون قرمز حرارتی و انعکاسی تصاویر چند زمانه لندست و مودیس انجام گرفت.و همچنین نقشه های تغییر پوشش اراضی با شاخص های رطوبتی مربوط به تصاویر مودیس مورد مقایسه قرار گرفت. صحت سنجی تصاویر دمای سطح زمین مربوط به لندست و مودیس و شاخص های رطوبتی از داده های جمع آوری شده زمینی و هواشناسی و همچنین داده های رطوبت جمع آوری شده زمینی مربوط به دستگاه رطوبت سنج TDR با ایجاد رابطه رگرسیونی انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین کاربری های استخراج شده که شامل اراضی کشاورزی، اراضی بایر، اراضی مرتعی، تپه های ماسه ای، پهنه های ماسه ای ، آب، مناطق شهری، اراضی شوره زار و صخره می باشند.، بزرگترین تغییرات در طول 27 سال مربوط به اراضی کشاورزی و بایر بوده است. اراضی بایر در حدود 46656 هکتار در طول این سالها افزایش یافته است و اراضی کشاورزی از 58510 هکتار در سال 1366 به 30234 هکتار در سال 1393 کاهش یافت که این 64 درصد تخریب اراضی کشاورزی را در این منطقه نشان می دهد.میزان ضریب تبیین حاصل از همبستگی بین داده های دمای لندست ومودیس با جمع آوری شده زمینی حدود 72 درصد و همبستگی بین از داده های جمع آوری شده رطوبت زمینی و شاخص های رطوبتی حدود 78 درصد بدست آمد. این نتایج نشان می دهند که خروجی های داده های ماهواره ای می توانند به عنوان معیار کاربردی برای ویژگی های سطح زمین استفاده شود .بر این براساس رابطه دمای مودیس و شاخص های رطوبتی و شاخص NDVI نشان دادند که دمای مودیس و شاخص TVDI رابطه غیر مستقیم با شاخص های SWI و NDVI دارند به طوری که افزایش TVDI و دمای سطح زمین سبب کاهش شاخص های SWI و NDVI می شود. نتایج مشابهی هم بین این شاخصها با نقشه های کاربری اراضی بدست آمده از لندست مشاهده شد، به طور مثال افزایش اراضی بایر، سبب افزایش دمای سطح زمین و شاخصTVDI و کاهش شاخص WIمی شود. نتایج حاصل از خروجی های روش های مختلف پردازش تصاویر نشان دادند که بیابان زایی در طول سه دهه گذشته روند مثبتی در این منطقه داشته است و نتایج کلی بدست آمده حاکی از آن بود که علاوه برتصاویر طبقه بندی شده می توان از داده های دمای سطح زمین و شاخص های رطوبتی به عنوان روش های مناسب برای ارزیابی و پایش بیابان زایی استفاده کرد.

ارتقاء امنیت وب با وف بومی